جدول جو
جدول جو

معنی صورت نوعی - جستجوی لغت در جدول جو

صورت نوعی(رَ تِ نَ / نُو)
صورت نوعیه. جوهر حال است در هیولای ثانی و آن جوهریست داخل در جسم و مبداء بود آثار آنراچون روشنائی و سوزندگی و بدین صورت است که نوع اجسام مختلف شود. جوهریست بسیط که وجود آن بالفعل تمام نشود بدون آنچه در آن حلول یابد. (تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صورت نجومی
تصویر صورت نجومی
در علم نجوم مجموع چند ستاره که به صورت انسان، حیوان یا چیزی فرض شده باشد مانند دب اصغر و دب اکبر، صورت نجومی
فرهنگ فارسی عمید
(رَ تِ نَ / نُو عی یَ / یِ)
رجوع به صورت نوعی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ نِ)
نقل نویسی. (آنندراج). کپیه نویسی. کپیه برداری. رونوشت برداشتن. نقل کردن نوشته را از کاغذی بکاغذ دیگر:
بوالهوس نقش خطت را بست اگر در دل چه شد
ماه من ! صورت نویسی بی سوادان میکنند.
ملا علی مازندرانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ کُ نَنْ دَ / دِ)
آنکه از روی نوشته ای صورت بردارد. آنکه نوشته ای را استنساخ کند. رجوع به صورت نویسی شود، آنکه صورتی از اثاثه و اشیای دیگر نویسد. رجوع به صورت نویسی شود
لغت نامه دهخدا